شهید چمران رحمة الله علیه یه جا میگه:
"خدای من، هر وقت که در حدِّ پرستش عاشقِ کسی شده ام، تو ای پروردگارِ مناو را از من گرفتهای تا من فقط تو را بپرستم"
نقل به همین مضمون
حالا شده حکایتِ من
عاشقت شدم
در حدِ پرستش
چون یار داشتی پس خواهرم شدی
دلم
دلِ وامانده ام سرکشی میکند و امانم را بریده
افسارش، گاه از دستم خارج میشود
و خدا
خدایی که در این نزدیکیست
این را فهمیده و
و قرار است من را به دردی مبتلا کند که چمرانِ عزیز آن را تجربه کرده و از آن سخن رانده است
من که تو را نداشتم
هیچ وقت
ولی همین دلخوشی (که صدایت را بشنوم و کلماتت را بخوانم) انگار قرار است از من گرفته شود
تو هم که اصلا و ابدا از حال نزار من خبر نداری
و جز زخم، بر جگرم نمیزنی
بهت گفتم یه عکس از خودت بگیر و برای من بفرست
عکسی که برای من و به خاطر من گرفته باشی
این عکس میتوانست تهفهای باشد از طرف تو که گاه و بی گاه التیام زخم کهنه ام باشد
ولی تو، نه که فراموش کرده باشی
نه
مثل داستان جوراب، حتی تصویرِ چهره ات را هم از من دریغ کردی
فکر نکن نمیفهمم
میدانم که مرا تحریم کردی
حتی نمیپرسی داستان آن سه میلیارد چه بود
خیلی ازت دلگیرم
کادوی روز مرد برای من شد یه بیت شعر در مورد علی و کعبه که صد البته باارزش هست ولی تو میدانستی چه چیزی برادرت را خوشحال میکند، میدانستی و ازش دریغ کردی
شاید ترسیدی به گناه بیفتد اگر چشمانش و همهی وجودش پُر بشود از لحضهای که تو در عکس از خودت ثبت کرده ای
امروز هم مدام آنلاین شدی
هزار بار روی خطِ ارتباطِ اینترنت دیدمت
حتی پیام دادم
ولی دریغ از یک جواب
نمیدانی چقدر حالم نزار است
نمیفهمیالان چه روح و دلِ پریشی دارم
از خدا که پنهان نیست از تو هم پنهان نباشد؛ امروز فهمیدم که شاید تا آخر تعطیلیها تحریمِ کامل باشم
آخرین باری که برایت شعر گفتم چقدر سرد برخورد کردی
انگار حتی شعرهایم هم برایت تکراری شده اند
یاد روزهایی که شعرهایم توی دلت شورِ شادی برپا میکرد و لبخند بر لبت میکاشت به خیر
حتی میترسم گلایه کنم
میترسم گلایه شکایتی بکنم
آن وقت محکوم شوم به اینکه خودخواهمو تو را برای خودم میخواهم
غُربتِ من را ببین، شِکوَه میکنم تا تو بفهمیچقدر دوری ات برایم سخت است
ولی افسوس که گلایهی من در نگاه تو رنگِ خودخواهی دارد
یادِ روزهایی که همهی دنیایت من بودم
روزهایی که قلبِ نازنینت پُر بود از من
به خیر
میدانم اگر این سطور را بخوانی و به اینجایش برسی پیش خودت میگویی:
الان هم همهی دنیای منی
الان هم قلب من پُره از تو
میدانی خواهرم
گفتن یک حرف هزینهای ندارد
انجام و عمل کردن به آن امّا شاید سخت پر هزینه باشد و هرکسی از پسِ آن برنیاید